این تحقیق با استفاده از مطالعهای که در سال ۱۹۹۰ روی بیش از ۵/۱ میلیون سوئدی که بین ۳۰ تا ۵۹ سال سن داشتند انجام شد.
این مطالعه که نزدیک به ۱۳ سال به طول انجامیده بود علتهای گوناگون مرگ را که شامل سرطان، بیماریهای قلبی و سکته و مانند این بود بررسی میکرد. این تحقیق که در نشریات بیماریهای عفونی به چاپ رسیده نشان میدهد در مورد زنان میزان تحصیلات بالاتر تاثیر بسیار بیشتری روی بهبود زندگی مردان و افزایش طول عمر آنها دارد، این در حالی است که در مورد مردان میزان درآمد ماهانه اهمیت بیشتری برای داشتن زندگی بهتر دارد، البته هوش مردان نیز میتواند بر شادابی همسران و طولانی شدن زندگی شریک زندگی آنها موثر باشد.
تحقیقات نشان میدهد درآمد مناسب مردان میتواند میزان مرگومیر را هم برای زن و هم برای خود مرد کاهش دهد. این بررسیها نشان میدهد مردانی که با زنان دارای تحصیلات دبیرستانی ازدواج میکنند نسبت به مردانی که با زنان دارای تحصیلات دانشگاهی ازدواج میکنند ۲۵ درصد بیشتر دچار مرگ زودرس میشوند. زنان تحصیلکرده سریعتر متوجه بیماری در بین اعضای خانواده و همسر خود میشوند و نسبت به مسائل پزشکی توجه بیشتری نشان میدهند.
تحصیلات زنان روی مرگومیر خودشان هم تاثیر بسیار بالاتری دارد بهطوری که زنان دارای تحصیلات دانشگاهی نسبت زنان دارای تحصیلات مدرسهای ۵۳ درصد بیشتر در خطر مرگ زودهنگام هستند.
پروفسور الن ماریون دیویس از دانشکده بهداشت عمومی انگلستان در اینباره گفت: «این تحقیقات نشان میدهد شیوه زندگی، طول عمر، سلامت و تحصیلات تا چه حد به یکدیگر وابسته هستند. به همین دلیل میتوان با بالا بردن سطح عمومی تحصیلات در یک جامعه طول عمر را افزایش داده و جامعهای سالمتر داشته باشیم.
همچنین در تحقیقی که توسط دانشگاه ملی استرالیا به انجام رسیده بود نیز نتایج مشابهی در این زمینه به دست آمد. این محققان متوجه باشند ازدواج بهطور کلی میزان رضایت از زندگی را افزایش میدهد. میزان این افزایش در مردان بسیار بیشتراست بهطوری که مردان بعد از ازدواج به میزان ۱۳۵ درصد بیشتر نسبت به دوران مجردی شادتر هستند. اگر چه این آمار در مورد زنان کمتر است بهطوری که میزان افزایش رضایت آنها نزدیک به ۵۴ درصد بود.
در این تحقیقات همچنین مشخص شد به ازای هر سالی که به تحصیلات زنان اضافه میشود میزان رضایت و شادی مردان از زندگی مشترک نزدیک به ۸ درصد افزایش پیدا میکند، به این ترتیب میتوان گفت مردی که با یک زن لیسانسه ازدواج کند نسبت به مردی که با زنی با تحصیلات غیر دانشگاهی ازدواج کند ۳۲ درصد شادتر است.
اگرچه این تحقیقات نشان میدهد این موضوع در مورد زنان صادق نیست و تحصیلات مردان تأثیر زیادی در رضایت زنان از زندگی ندارد، بلکه فاکتور مهم در این زمینه سطح و منزلت اجتماعی، موفقیت و موقعیت شغلی و میزان درآمد است.
منبع:پزشکان بدون مرز
محققان در تحقیقات خود دریافتند؛ وجود نقص در سلامت دندان مادر باردار، به رشد و نمو و سلامت جنین صدمه می زند . فقط ۲۲ تا ۳۴درصد از زنان باردار، برای سلامت دهان و دندان خود تحت مراقبت دندان پزشک قرار می گیرند.
تغییرات هورمونی در دوران بارداری ممکن است تغییراتی در دهان ایجاد کند که در بیشتر موارد، این تغییرات به بیماری عفونت لثه یا ژنژیویت منجر می شود.
این محققان می گویند بیماری ژنژیویت در سی تا صد درصد از زنان باردار، مشاهده می شود.
نتایج یافته های این پژوهشگران نشان می دهد؛ سلامت لثهها، با مسواک زدن و کشیدن نخ دندان به طور مکرر میسر می شود که در غیر این صورت ژنژیویت به بیماری خطرناک تری به نام بیماری پریودنتال تبدیل خواهد شد و با پیشرفت آن ممکن است، فرد تعدادی از دندان های خود را از دست دهد.
محققان افزودند: رژیم غذایی هم در سلامت لثهها نقش دارد، زیرا دهان یکی از اعضای بدن است.
پژوهشگران همچنین تاکید می کنند؛ هر عاملی که سلامت عمومی و توانایی بدن برای مقابله با بیماریها را افزایش دهد، بر سلامت دهان تاثیر مثبت دارد.
به گفته پژوهشگران بدغذا خوردن، سیگار کشیدن و کمبود ویتامین آ (با کمبود این ویتامین، لثه ها بیشتر خونریزی می کند) بر سلامت لثه، دهان و دندان تاثیر دارد.
خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زار کنار زمین شد. خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه عجیبی روبرو شد. یک قورباغه بزرگ سبز رنگ در تله ای گرفتار بود.
اما عجیب تر اینکه قورباغه ناگهان شروع به حرف زدن کرد و رو به خانم گفت؛ اگر مرا از بند آزاد کنی، سه آرزویت را برآورده می کنم.
خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را آزاد کرد. قورباغه به او گفت؛ نذاشتی شرایط برآورده کردن آرزوها را بگویم. هر آرزویی که برایت برآورده کردم، ۱۰ برابر آنرا برای همسرت برآورده می کنم!
خانم کمی تامل کرد و گفت؛ مشکلی ندارد.
آرزوی اول خود را گفت؛ من می خواهم زیباترین زن دنیا شوم. قورباغه به او گفت؛ اگر زیباترین شوی شوهرت ۱۰ برابر از تو زیباتر می شود و ممکن است چشم زن های دیگر بدنبالش بیافتد و تو او را از دست دهی.
خانم گفت؛ مشکلی ندارد. چون من زیباترینم، کس دیگری در چشم او بجز من نخواهم ماند. پس آرزویش برآورده شد.
بعد گفت که من می خواهم ثروتمند ترین فرد دنیا شوم. قورباغه به او گفت شوهرت ۱۰ برابر ثروتمند تر می شود و ممکن است به زندگی تان لطمه بزند.
خانم گفت؛ نه هر چه من دارم مال اوست و آن وقت او هم مال من است. پس ثروتمند شد.
آرزوی سومش را که گفت قورباغه جا خورد .
حدس می زنید آرزوی سوم خانمه چی بود؟
خانم گفت؛ می خواهم به یک حمله قلبی خفیف دچار شوم!!!!؟
نکته اخلاقی: خانم ها خیلی باهوش هستند. پس باهاشون درگیر نشین.
البته درسته که خانمه خیلی باهوش بود ، ولی خوب آقاهه شانس آورد که قورباغه مورد نظر " نر" تشریف داشتن. واسه همین .....
امیری به شاهزاده گفت: من عاشق توام.
شاهزاده گفت: زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است.
امیر برگشت و دید هیچکس نیست.
شاهزاده گفت: عاشق نیستی ! عاشق به غیر نظر نمیکند.
شما از دندان هایتان برای صحبت کردن، جویدن و خندیدن استفاده می کنید. اما حقایقی در مورد این مروارید های سفید وجود دارند که شاید از آن خبر نداشته باشید. پس متن زیر را بخوانید:
۱ – مواد قندی تنها ماده مضر برای دندان ها نیستند. مواد ترش و اسیدی نیز باعث از بین رفتن مواد معدنی سطح مینای دندان می شوند. این امر پس از مدتی منجر به ایجاد حفره و سرانجام ایجاد پوسیدگی بر روی دندان ها می شود. موادی مانند ترشیجات، نوشابه های گازدار، شربت میوه ها که دارای pH پایین هستند جزو مواد غذایی اسیدی به شمار می آیند. مواد غذایی اسیدی بر روی دندان های کودکان بیشتر از بزرگسالان تاثیر می گذارند بنابراین باید مواظب استفاده بی رویه کودکان از مواد غذایی اسیدی نیز بود.
چنانچه تمایل بسیار زیادی به این نوع مواد غذایی دارید، در درجه اول سعی کنید مقدار مصرف آنها را کمتر کنید و در ثانی برای کاهش میزان تاثیر این مواد بر ساختار دندان ها، آن ها را در وعده های اصلی غذایی و همراه با سایر مواد غذایی مصرف کنید.
نکته بسیار مهم پس از خوردن این مواد غذایی اسیدی این است که نباید بلافاصله پس از خوردن آن ها مسواک بزنید. چون اسید باعث نرم شدن مینای دندان شده و مسواک مینای نرم شده را از روی دندان ها بر می دارد و روند سایش و ایجاد پوسیدگی سریع تر می شود. پس از خوردن مایعات اسیدی دهانتان را با آب بشویید و یک ساعت صبر کنید بعد مسواک بزنید. در طی این یک ساعت کلسیم و سایر مواد معدنی موجود در بزاق با مینای نرم شده ترکیب شده و آن را تا حدودی سخت می کند.
۲ – مینای دندان سخت ترین ماده موجود در بدن است، اما ممکن است به راحتی بشکند. خوردن قطعات یخ، پاپ کورن، ته دیگ سفت و سایر مواد غذایی سفت و سخت همانند خوردن سنگ است و باعث شکستن و لب پر شدن دندان ها می شوند. بر خلاف بسیاری از بافت های بدن، بافت دندان قادر به رشد و ترمیم مجدد خود نیست. مخصوصا اگر شما دارای دندان های پر شده و ترمیم شده در دهان خود هستید باید بیشتر از این مواد غذایی سفت پرهیز کنید چرا که هرگز کار عاقلانه ای نیست که با یک پای مجروح به دوی ماراتون بپردازید!
۳ – فلوراید بیش از حد ممکن است برای دندان ها مضر باشد. می دانیم که فلوراید به داشتن دندان های سالم کمک می کند اما چنانچه در کودکان کمتر از ۸ سال به مقدار زیادی فلوراید موجود در خمیر دندان بلعیده شود، منجر به عارضه فلوروزیس می شود. فلوروزیس ابتدا به صورت نقاط سفید رنگ روی دندان ها بروز می کند اما ممکن است به رنگ قهوه ای هم درآید. متاسفانه این نوع تغیر رنگ ناشی از فلوروزیس، از نوع تغییر رنگ داخلی است و امکان از بین بردن آن به وسیله پالیش کردن دندان ها وجود ندارد. فلوروزیس منجر به ایجاد تخلخل در دندان می شود. برای پیشگیری از ایجاد این حالت باید حتی الامکان در کودکان کمتر از ۸ سال خمیردندان بدون فلوراید استفاده شود، زیرا این کودکان معمولا خمیردندان را قورت می دهند که این امر منجر به فلوروزیس می شود.
۴ – براکت های ارتودنسی دندان ها را نسبت به پوسیدگی مستعد تر می کنند. چنانچه اقدام به ارتودنسی کرده اید و براکت ها و سیم های ارتودنسی روی دندان هایتان است، بایستی بیشتر به فکر سلامت دندان هایتان باشید. زبان و لبها با وجود این براکت ها نمی توانند سطح دندان ها را خوب تمییز کنند در نتیجه پلاک غذایی به راحتی در اطراف براکت ها و سیم های ارتودنسی جمع می شود و منبع خوبی برای تغذیه باکتری ها می شود. باکتری ها از این مواد غذایی تغذیه کرده و با مصرف قند ها و تولید اسید باعث از بین رفتن بافت دندان و ایجاد پوسیدگی می شوند.
این داستان را نه به خواست خود، بلکه به تشویق و ترغیب دوستانم مینویسم. نام من میلدرد است؛ میلدرد آنور. قبلاً دردیموآن در ایالت آیوا در مدرسه ابتدایی معلم موسیقی بودم. مدت سی سال است تدریس خصوصی پیانو به افزایش درآمدم کمک کرده است. در طول سالها دریافتهام که سطح توانایی موسیقی در کودکان بسیار متفاوت است. با این که شاگردان بسیار بااستعدادی داشتهام، اما هرگز لذت داشتن شاگرد نابغه را احساس نکردهام.
اما، از آنچه که شاگردان "از لحاظ موسیقی به مبارزه فرا خوانده شده" میخوانمشان سهمی داشتهام. یکی از این قبیل شاگردان رابی بود. رابی یازده سال داشت که مادرش (مادری بدون همسر) او را برای گرفتن اولین درس پیانو نزد من آورد. برای رابی توضیح دادم که ترجیح میدهم شاگردانم (بخصوص پسرها) از سنین پایینتری آموزش را شروع کنند. اما رابی گفت که همیشه رؤیای مادرش بوده که او برایش پیانو بنوازد. پس او را به شاگردی پذیرفتم
رابی درسهای پیانو را شروع کرد و از همان ابتدا متوجه شدم که تلاشی بیهوده است. رابی هر قدر بیشتر تلاش میکرد، حس شناخت لحن و آهنگی را که برای پیشرفت لازم بود کمتر نشان میداد. اما او با پشتکار گامهای موسیقی را مرور میکرد و بعضی از قطعات ابتدایی را که تمام شاگردانم باید یاد بگیرند دوره میکرد.
در طول ماهها او سعی کرد و تلاش نمود و من گوش کردم و قوز کردم و خودم را پس کشیدم و باز هم سعی کردم او را تشویق کنم.در انتهای هر درس هفتگی او همواره میگفت، "مادرم روزی خواهد شنید که من پیانو میزنم." اما امیدی نمیرفت. او اصلاً توانایی ذاتی و فطری را نداشت. مادرش را از دور میدیدم و در همین حد میشناختم؛ میدیدم که با اتومبیل قدیمیاش او را دم خانه من پیاده میکند و سپس میآید و او را میبرد. همیشه دستی تکان میداد و لبخندی میزد اما هرگز داخل نمیآمد.
یک روز رابی نیامد و از آن پس دیگر او را ندیدم که به کلاس بیاید. خواستم زنگی به او بزنم اما این فرض را پذیرفتم که به علت نداشتن توانایی لازم بوده که تصمیم گرفته دیگر ادامه ندهد و کاری دیگر در پیش بگیرد. البته خوشحال هم بودم که دیگر نمیآید. وجود او تبلیغی منفی برای تدریس و تعلیم من بود.
چند هفته گذشت. آگهی و اعلانی درباره تکنوازی آینده به منزل همه شاگردان فرستادم. بسیار تعجب کردم که رابی (که اعلان را دریافت کرده بود) به من زنگ زد و پرسید، "من هم میتوانم در این تکنوازی شرکت کنم؟". توضیح دادم که، "تکنوازی مربوط به شاگردان فعلی است و چون تو تعلیم پیانو را ترک کردی و در کلاسها شرکت نکردی عملاً واجد شرایط لازم نیستی." او گفت، "مادرم مریض بود و نمیتوانست مرا به کلاس پیانو بیاورد اما من هنوز تمرین میکنم. خانم آنور، لطفاً اجازه بدین؛ من باید در این تکنوازی شرکت کنم!" او خیلی اصرار داشت.
نمیدانم چرا به او اجازه دادم در این تکنوازی شرکت کند. شاید اصرار او بود یا که شاید ندایی در درون من بود که میگفت اشکالی ندارد و مشکلی پیش نخواهد آمد. تالار دبیرستان پر از والدین، دوستان و منسوبین بود. برنامه رابی را آخر از همه قرار دادم، یعنی درست قبل از آن که خودم برخیزم و از شاگردان تشکر کنم و قطعهء نهایی را بنوازم. در این اندیشه بودم که هر خرابکاری که رابی بکنم چون آخرین برنامه است کل برنامه را خراب نخواهد کرد و من با اجرای برنامهء نهایی آن را جبران خواهم کرد.
برنامههای تکنوازی به خوبی اجرا شد و هیچ مشکلی پیش نیامد. شاگردان تمرین کرده بودند و نتیجه کارشان گویای تلاششان بود. رابی به صحنه آمد. لباسهایش چروک و موهایش ژولیده بود، گویی به عمد آن را به هم ریخته بودند. با خود گفتم، "چرا مادرش برای این شب مخصوص، لباس درست و حسابی تنش نکرده یا لااقل موهایش را شانه نزده است؟"
رابی نیمکت پیانو را عقب کشید؛ نشست و شروع به نواختن کرد. وقتی اعلام کرد که کنسرتوی 21 موتزارت در کو ماژور را انتخاب کرده، سخت حیرت کردم. ابداً آمادگی نداشتم آنچه را که انگشتان او به آرامی روی کلیدهای پیانو مینواخت بشنوم. انگشتانش به چابکی روی پردههای پیانو میرقصید. از ملایم به سوی بسیار رسا و قوی حرکت کرد؛ از آلگرو به سبک استادانه پیش رفت. آکوردهای تعلیقی آنچنان که موتزارت میطلبد در نهایت شکوه اجرا میشد! هرگز نشنیده بودم آهنگ موتزارت را کودکی به این سن به این زیبایی بنوازد. بعد از شش و نیم دقیقه او اوجگیری نهایی را به انتها رساند. تمام حاضرین بلند شدند و به شدت با کفزدنهای ممتد خود او را تشویق کردند.
سخت متأثر و با چشمی اشکریزان به صحنه رفتم و در کمال مسرت او را در آغوش گرفتم. گفتم، "هرگز نشنیده بودم به این زیبایی بنوازی، رابی! چطور این کار را کردی؟"صدایش از میکروفون پخش شد که میگفت، "میدانید خانم آنور، یادتان میآید که گفتم مادرم مریض است؟ خوب، البته او سرطان داشت و
امروز صبح مرد. او کر مادرزاد بود و اصلاً نمیتوانست بشنود. امشب اولین باری است که او میتوانست بشنود که من پیانو مینوازم. میخواستم برنامهای استثنایی باشد."
چشمی نبود که اشکش روان نباشد و دیدهای نبود که پردهای آن را نپوشانده باشد. مسئولین خدمات اجتماعی آمدند تا رابی را به مرکز مراقبتهای کودکان ببرند؛ دیدم که چشمهای آنها نیز سرخ شده و باد کرده است؛ با خود اندیشیدم با پذیرفتن رابی به شاگردی چقدر زندگیام پربارتر شده است.
خیر، هرگز نابغه نبودهام اما آن شب شدم. و اما رابی؛ او معلم بود و من شاگرد؛ زیرا این او بود که معنای استقامت و پشتکار و عشق و باور داشتن خویشتن و شاید حتی به کسی فرصت دادن و علتش را ندانستن را به من یاد داد.
. رابی در آوریل 1995دربمب گذاری ساختمان فدرال آلفرد مورای در شهر اوکلاهما به قتل رسید.
چند وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان معروف ، بیماران یک تخت بخصوص در حدود ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه جان می سپردند و این موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت و ضعف مرض آنان نداشت.
این مسئله باعث شگفتی پزشکان آن بخش شده بود به طوری که بعضی آن را با مسائل ماورای طبیعی و بعضی دیگر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد دیگر در ارتباط می دانستند.کسی قادر به حل این مسئله نبود که چرا بیمار آن تخت درست در ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه می میرد.به همین دلیل گروهی از پزشکان متخصص بین المللی برای بررسی موضوع تشکیل جلسه دادند و پس از ساعت ها بحث و تبادل نظر بالاخره تصمیم بر این شد که در اولین یکشنبه ماه ، چند دقیقه قبل از ساعت ۱۱ در محل مذکور برای مشاهده این پدیده عجیب و غریب حاضر شوند.
در محل و ساعت موعود ، بعضی صلیب کوچکی در دست گرفته و در حال دعا بودند، بعضی دوربین فیلمبرداری با خود آورده و …
دو دقیقه به ساعت ۱۱ مانده بود که « پوکی جانسون » نظافتچی پاره وقت روزهای یکشنبه وارد اتاق شد. دوشاخه برق دستگاه حفظ حیات ( Life support system ) را از پریز برق درآورد و دوشاخه جاروبرقی خود را به پریز زد و مشغول کار شد ..!!
میگن یه روز ده نفر داشتن توی جنگل میرفتن. دوتاشون میفتن توی چاه.
تلاش میکنن که بیان بالا اما بقیه داد میزدن که شما نمیتونید بیخیال شین
یکیشون قبول میکنه و میمیره
اما اون یکی همچنان تلاش میکنه در حالی که بازم بقیه داد میزدن تو نمیتونی.
بالاخره میرسه بالا.
همه تعجب میکنن. تازه میفهمن که طرف کر بوده.
روی کاغذ مینویسه: دوستان از اینکه منو تشویق کردین تا بیام بالا ممنونم.
پس لازمه بعضی وقتا کر بشیم