نگاهی به جایگاه و شیوههای جهاد فرهنگی و سیاسی
اشاره
محمد بن مسلم بن شهاب زهر میگوید: در شهر دمشق، انس بن مالک، خادم رسولخدا(ص) را در سن حدود هشتاد سالگی دیدم که تنها نشسته و گریه میکند. وقتی از علت گریهاش پرسیدم، جواب داد که از مجموع آنچه در اسلام فراگرفتم، جز این نماز باقی نمانده و آن هم ضایع شده است.
جهاد فرهنگی و سیاسی، رکن و پایة جهاد با مال و جان است؛ واجب مقطعی نیست، بلکه واجب استمراری و دائمی است که از تعظیم شعائر و تبلیغ و حمایت از دین در عرصههای اجتماعی، از مصادیق آن است.
حضرت خدیجهکبری(س) در عرصههای جهاد اجتماعی و حمایت از دین، الگوی تمامعیاری است که نمونهای همانند ایشان، در تاریخ بسیار اندک است. جهاد با جان برای زنها واجب نیست، اما ایشان در عرصة جهاد فرهنگی و در بخش حمایت از دین خدا، سنگ تمام گذاشت و جزء چهار زن برتر عالم قرار گرفت.
بنابراین، وقتی وسعت جهاد فرهنگی در عرصههای اجتماعی ـ سیاسی برای همیشه است، به یقین از ثواب بیشتری برخوردار است و از جهاد با جان اولیتر است. جهاد فرهنگی، همیشه اسلحه نمیخواهد؛ فکر و تشخیص میخواهد. جهاد فرهنگی بر همه واجب است. حتی به زنان که جهاد با جان برای آنها واجب نیست، جهاد در عرصههای اجتماعی واجب است. جهاد فرهنگی در عرصههای اجتماعی حمایت از جریان حقطلبی و تضعیف جبهة باطل است. این مطلبی نیست که بتوان از آن بهسادگی گذشت.
اکنون به مصادیق قوت یا ضعف جریان حقشناسی در جامعه توجه فرمایید: وقتی جامعهای از حیث آگاهیهای سیاسی و فرهنگی در بخش جهاد فرهنگی دچار ضعف شد، جریان حقطلبی ضعیف خواهد شد. در نتیجه، حکومت حق به سقوط خواهد رسید.
به دورة خودمان نگاه کنید! کسانی هستند که نام حضرت امام خمینی را یدک میکشند، ولی در رفتار، هیچ سنخیتی با ایشان ندارند و نام امام را سپر اعمال زشت خود میکنند. امام فرمود: نگذارید این انقلاب به دست نااهلان بیفتد و روایات رسولخدا(ص) را آوردیم که فرمود: اگر بنیامیه را دیدید از منبر من بالا میروند، آنها را بکشید. این روایت یعنی اینکه اگر کار دست نامحرم افتاد، جز نابودی دین، چیزی عائد مردم نمیشود، تنها نباید از ورود نامحرم جلوگیری کرد بلکه باید باور کرد گاهی محرمها هم نامحرم میشوند.
اگر طلحه و زبیر و سعد ابیوقاص با آن سوابق درخشان در زمان رسولخدا(ص) محرم حساب میشدند، چرا امام علی(ع) با آنها جنگید؟ شمربنذیالجوشن در جنگهای امام علی(ع) جزو سرداران سپاه امام بود. آیا او بهواسطه سوابق گذشتهاش محرم حساب میشود؟ آیا عایشه جزو خودیهاست یا غیرخودی؟ ملاک درست راه، همسر پیامبر بودن است یا در راه حق بودن؟
برای همین، رهبر معظم انقلاب روی مسئله خودی و غیرخودی و تشخیص این طایفه در جامعه تأکید دارند. مگر عبیداللهبنعباس، فرمانده سپاه امامحسن(ع) پنهانی جاسوس معاویه او را نخرید و او خود را تسلیم معاویه و پولهای او نکرد، با اینکه عبیداللهبنعباس پسر عموی امام حسن(ع) بود؟ آیا باز هم میتوان گفت او محرم است و خودی؟
وضعیت اجتماعی و اخلاقی مردم مکه و مدینه در زمان حکومت یزید اینگونه بود که رفاهطلبی و اشرافیت و تجملپرستی در جامعه اسلامی رواج یافت. ثروتاندوزان املاک فراوانی گرد آوردند و کنیزان و غلامان بسیاری خریدند؛ بهخصوص کنیزانی که برای خوانندگی و بزمآرایی تربیت شده بودند. کمکم مجالس بزم و خوشگذرانی و خنیاگری به طبقات دیگر هم سرایت کرد و در زمان یزید، ساز و آواز در مکه و مدینه آشکار گردید و مجالس بزم برپا شد و مردم آشکارا به شرابخواری پرداختند. این وضع در زمان عبدالملک نیز ادامه یافت.
شوقی ضعیف، نویسنده مشهور مینویسد: گویی این شهر بزرگ حجاز را برای آوازخوانان و نوازندگان ساخته بودند، تا آنجا که نه تنها مردم عادی، بلکه زاهدان نیز به مجالس آنان میشتافتند.
یکی از مشهورترین زنان آوازهخوان آن عصر بهنام «جمیله» سفری به مکه کرد. در طول مسیر، آنچنان از وی استقبال شد که در مورد هیچ فقیه یا محدث یا مفسر و زاهدی سابقه نداشت. هنگامی که جملیه به قصد حج از مدینه حرکت کرد، گروهی از مردان آوازخوان نامدار آن زمان مثل هیت و طویس و... که تعداد آنها را تا سی نفر نوشتهاند و نیز گروهی از زنان آوازهخوان مثل مزه و عزه المیلاد و حبابه و... او را بدرقه کردند و گروهی دیگر او را تا آخر سفر همراهی کردند.
وقتی کاروان جمیله نزدیک مکه رسید از طرف گروهی از بزرگان و اشراف مکه مورد استقبال گرم قرار گرفت. محمد بن مسلم بن شهاب زهر میگوید: در شهر دمشق، انس بن مالک، خادم رسولخدا(ص) را در سن حدود هشتاد سالگی دیدم که تنها نشسته و گریه میکند. وقتی از علت گریهاش پرسیدم، جواب داد که از مجموع آنچه در اسلام فراگرفتم، جز این نماز باقی نمانده و آن هم ضایع شده است. و اندکی پس از زمان انس بن مالک، حسن بصری میگفت: اگر رسولخدا به میان شما برگردد، از میان همه آنچه به شما تعلیم کرده، جز قبله شما، چیز دیگری را نخواهد شناخت.
این است نتایج ترک جهاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه؛ «فاعتبروا یا اولی الابصار»!