معرفی وبلاگ
سلام به دوستان عزیز تبیانی .این تبلاگ به منظور ارتباط هر چه بیشتر با شما عزیزان ایجاد شده .امیدوارم از دیدن مطالب این تبلاگ لذت ببرید....
دسته
وبلاگ دوستان تبیانی من
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 45004
تعداد نوشته ها : 77
تعداد نظرات : 2
Rss
طراح قالب
GraphistThem252

شرلوک هلمز، کارآگاه معروف، و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند.
نیمه های شب هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست.
بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: “نگاهی به بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟”
واتسون گفت:”میلیون ها ستاره می بینم”
هلمز گفت: “چه نتیجه ای می گیری؟”
واتسون گفت: “از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم. از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیرم که زهره در برج مشتری ست، پس باید اوایل تابستان باشد. از لحاظ فیزیکی نتیجه می گیرم که مریخ در محاذات قطب است، پس باید ساعت حدود سه نیمه شب باشد “

شرلوک هلمز قدری فکر کرد و گفت: “واتسون! تو احمقی بیش نیستی! نتیجه ی اول و مهمی که باید بگیری این است که چادر ما را دزدیده اند”

دسته ها :
1389/5/27 15:49

چرا میگن طرف مثل بچه خوابش برده در حالیکه بچه ها هر دو ساعت یک بار از خواب بیدار می شن و گریه می کنن؟


چرا وقتی باطری کنترل تلویزیون تموم می شه دکمه های اونو محکمتر فشار میدیم؟

چرا برای انجام مجازات اعدام با تزریق آمپول سمی، از سرنگ استریل استفاده می کنن؟

چرا تارزان ریش و سیبیل نداره؟

آیا میشه زیر آب گریه کرد؟

چطور ممکنه که انسان اول به فضا سفر کرد و بعدا به فکرش رسید که زیر چمدون چرخ بذاره؟

چرا گوفی روی دو پا راه میره ولی پلوتو روی چهار دست و پا، مگه هردوشون سگ نیستن؟

تا حالا توجه کردید که اگر در صورت سگ ها فوت کنید دیوونه می شن ولی اگر با ماشین بیرون برن دوست دارن سرشونو از پنجره بیارن بیرون؟

دسته ها :
1389/5/27 15:40
ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی می‌کرد و مردم با نیرنگی٬ حماقت او را دست می‌انداختند. دو سکه به او نشان می‌دادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره. اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد می‌آمدند و دو سکه به او نشان می دادند و ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. تا اینکه مرد مهربانی از راه رسید و از اینکه ملا نصرالدین را آنطور دست می‌انداختند٬ ناراحت شد. در گوشه میدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند٬ سکه طلا را بردار. اینطوری هم پول بیشتری گیرت می‌آید و هم دیگر دستت نمی‌اندازند. ملا نصرالدین پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سکه طلا را بردارم٬ دیگر مردم به من پول نمی‌دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آن‌هایم. شما نمی‌دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آورده‌ام
دسته ها :
1389/5/27 15:40
چناچنه به طور رومزره به زبان فارسی صبحت می کیند، خاوهید تواسنت این نوتشه را بخاونید. تقحیقی روی روش خوادنه شدن کملات در مغز اجنام شده است که مخشص می کند که مغز انسان تهناحروف اتبدا و اتنها ی کلمات را پدرازش کرده وکمله را می خاوند. به هیمن دلیل است که با وجود به هم ریتخگی این نوتشه شما تواسنتید آنرا بخاونید!!!!
دسته ها :
1389/5/27 15:37

گنجشک با خدا قهر بود…….روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد…..
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفت ه بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش بست.
سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.
گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت …
های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد …

دسته ها :
1389/5/27 15:35

- عمومی ترین نام در جهان محمد است.
2- اسم تمام قاره ها با همان حرفی که آغاز شده است پایان می یابد.
3- مقاوم ترین ماهیچه در بدن ، زبان است.
4- کلمه «ماشین تحریر» (TYPEWRITER) طولانی ترین کلمه ای است که می توان با استفاده از حروف تنها یک ردیف کیبورد ساخت.
5- چشمک زدن زنان ، تقریباً دوبرابر مردان است.
6- شما نمی توانید با حبس نفستان ، خودکشی کنید.
7- محال است که آرنج تان را بلیسید.
8- وقتی که عطسه میکنید مردم به شما «عافیت باش» می گویند ، چرا که وقتی عطسه می کنید قلب شما به اندازه یک میلیونیم ثانیه می ایستد.
9- خوک ها به لحاظ فیزیک بدنی ، قادر به دیدن آسمان نیستند.
10- وقتی که به شدت عطسه می کنید، ممکن است یک دنده شما بشکند و اگر عطسه خود را حبس کنید، ممکن است یک رگ خونی در سر و یا گردن شما پاره شود و بمیرید.
11- جلیقه ضد گلوله ، ضد آتش ، برف پاک کن های شیشه جلوی اتومبیل و چاپگرهای لیزری توسط زنان اختراع شدند.
12- تنها غذایی که فاسد نمی شود ، عسل است.
13- کروکودیل نمی تواند زبانش را به بیرون دراز کند.
14- حلزون می تواند سه سال بخوابد.
15- تمامی خرس های قطبی چپ دست هستند.
16- در سال 1987 خطوط هوایی «امریکن ایرلاینز» توانست با حذف یک دانه زیتون از هر سالاد سرو شده در پروازهای درجه یک خود، چهل هزار دلار صرفه جویی کند.
17- پروانه ها با پاهایشان می چشند.
18- فیل ها تنها جانورانی هستند که قادر به پریدن نیستند.
19- در 4000 سال قبل، هیچ حیوانی اهلی نبود.
20- بطور متوسط، مردم آنقدر از عنکبوتها می ترسند که نمی توانند آن ها را بکشند.
21- مورچه همیشه بر روی سمت راست بدن خود، سقوط می کند.
22- قلب انسان فشاری کافی ایجاد میکند تا به فاصله 30 فوتی (تقریباً 8 متر) خون را به خارج از بدن پمپاژ کند.
23- موشهای صحرایی چنان سریع تکثیر پیدا می کنند ، که در عرض هجده ماه دو موش صحرایی قادرند یک میلیون فرزند داشته باشند.
24- صندلی الکتریکی توسط یک دندانپزشک اختراع شد.
25- استفاده از هدفون در هر ساعت، باکتری های موجود در گوش شما را تا هفتصد برابر افزایش می دهد.
26- فندک قبل از کبریت اختراع شد.
27- نظیر اثرانگشت، اثر زبان هر شخص نیز متفاوت است.
28- یک انسان ۸ ثانیه بعد از قطع گردن به هوش میماند.
29- عضله ای که به شما امکان چشمک زدن میدهد سریع ترین عضله بدن است شما به طور متوسط 15000 بار در روز چشمک میزنید.
30- قلب شما روزی 101000 بار می تپد.
31- ناخن های دست 4 برابر سریعتر از ناخن های پا رشد می کنند.
32- جویدن آدامس هنگام خوردن پیاز، مانع از اشک ریزی شما می شود!
33- هیچکس نمی داند چرا صدای اردک ها اکو نمی شود!
34- لئو ناردو داوینچی می توانسته با یک دستش بنویسد و با دست دیگرش نقاشی کند!
35- یک سوسک حمام می تواند 9 روز بدون سر زندگی کند تا اینکه از گرسنگی بمیرد.
36- وقتی شخصی در سریلانکا سرش را از طرفی به طرف دیگر تکان می دهد، یعنی «باشه».
37- یکی از شگفتی های ریاضی این است که وقتی عدد 111111111 را در خودش ضرب کنی، جواب خواهد شد؛ 12345678987654321
38- هیچ کلمه ای در زبان انگلیسی با کلمه month هم قافیه نمی شود.
39- ناخن انگشت وسط زودتر از ناخن انگشت شصت، رشد می کند.
40- چشم های شترمرغ از مغزش بزرگتر است.
41- اگر به صورت مداوم 8 سال و 7 ماه و 6 روز فریاد بزنید، انرژی صوتی لازم برای گرم کردن یک فنجان قهوه را تولید کرده اید.
42- کشتی ملکه الیزابت دوم بابت هر گالون سوختی که می سوزاند فقط 1.5 متر حرکت می کند.
43- فقط یک نفر از یک میلیارد نفر بیش از 116 سال عمر می کند.
44- روز تولد شما حداقل با 9 میلیون نفر دیگر یکی است.
45- ستاره دریایی مغز ندارد.

دسته ها :
1389/5/27 15:33
اگه شما جزء اون دسته هستید که اعتقاد دارین اول مرغ وجود داشته باید بهتون تبریک بگم... حالا میگین چرا؟؟ دکتر کوین فریمن از دانشگاه sheffield به عنوان سخنگوی تیم تحقیقاتی در این باره میگه: زمانی که مشغول بررسی مراحل تشکیل پوسته تخم مرغ بودیم دریافتیم که یک پروتئین به نام ovocledidin-17 در مرحله تشکیل پوسته تخم مرغ نقش حیاتی دارد و تشکیل تخم مرغ بدون این ماده غیر ممکن است که این ماده در بدن مرغ یافت میشه... و نتیجه اینکه حتما اول مرغ وجود داشته نه تخم مرغ!!!!!
دسته ها :
1389/5/27 15:30

هنگام افطار:

1- مواد غذایی مشابه صبحانه در هنگام افطار توصیه می شود. 15 تا 20 درصد انرژی لازم در طی روز را بایستی هنگام افطار دریافت نمود.

2- پس از اذان مغرب بدون وقفه ی طولانی، روزه را باز کنید و ترجیحا از نوشیدنی ها و غذاهای آبکی و سبک به همراه نان، خصوصا نان سبوس دار مثل سنگک استفاده نمایید. توصیه می گردد با نوشیدنی های گرم مانند آب جوش و یا چای کم رنگ به جای آب سرد افطار را شروع کنید.

3- مصرف مواد غذایی حاوی فیبر و قندهای پیچیده مثل انواع سبزیجات و میوه ها، به جای استفاده از مواد حاوی قندهای ساده و چربی فراوان مثل حلوا (آن هم به میزان زیاد) توصیه می گردد.

4- نوشیدن زیاد آب و انواع شربت ها برای رفع تشنگی، نه تنها باعث کنترل آن نخواهد شد، بلکه باعث دفع سریع ادرار نیز می گردد.

همچنین نوشیدن زیاد شربت ها، با توجه به افزایش ناگهانی قند خون و ترشح شدید هورمون انسولین برای تنظیم آن، در فاصله زمانی کمی باعث می شود فرد دچار گرسنگی و ضعف شده و مجددا برای رفع ضعف بدنی، مواد غذایی شیرین را بخورد و این روند همچنان تکرار می گردد.

5- سرعت غذا خوردن را نیز هنگام افطار بایستی کنترل نمود. پیشنهاد می شود 15 تا 20 دقیقه را صرف خوردن افطار کنید تا طی این مدت مغز، احساس سیری را به شما اعلام کند.

پس از افطار :

1- استفاده از غذاهای سنگین(چرب و دیر هضم)، انواع پلو و خورش به طور همزمان با افطار توصیه نمی شود، زیرا با توجه به روزه داری و عدم مصرف غذا در طی روز، دستگاه گوارشی موقع افطار آمادگی لازم را برای دریافت حجم بالای مواد غذایی ندارد. لذا وعده غذایی شام را با فاصله زمانی، یک تا یک و نیم ساعت پس از افطار و آن هم نه در حجم زیاد بخورید.

در ایام روزه داری که افراد از خوردن غذا در طی روز خودداری می کنند، بایستی در سحری و افطار و فاصله ی بین آن ها، این نظم را به نحوی ایجاد نمایند



2- استفاده از میوه ها و سبزیجات در ساعات پس از افطار، علاوه بر تامین مواد مغذی و انرژی مورد نیاز بدن، به علت داشتن فیبر، مشکل یبوست را که یکی از مشکلات رایج در ایام روزه داری است، بهبود می بخشد.


علاوه بر آن میوه ها و سبزیجات به علت داشتن قندهای پیچیده، نقش بسزایی در کنترل سوخت و ساز قندها و چربی ها و نیز تنظیم اشتها خواهند داشت.

هنگام سحر:

یکی از نکاتی که متاسفانه در سال های اخیر به ویژه در نسل جوان شاهد آن هستیم، نخوردن وعده سحری می باشد.

مصرف وعده سحری مشابه با وعده ناهار به طور اکید توصیه می شود، زیرا مکررا ثابت شده است حذف وعده سحری، علاوه بر ایجاد مشکلات گوارشی در ایام ماه مبارک رمضان و عدم توفیق ادامه ی روزه داری در این ماه ، حتی در کسانی که روزه داری را به اتمام رسانده اند، ممکن است پس از آن، باعث بروز مشکلات گوارشی گردد.

همچنین در افرادی که وعده سحری نمی خورند، در ساعات بعد از ظهر، توان فکری و جسمی به میزان قابل ملاحظه ای کاهش می یابد.

کسانی هم که سحری را میل می نمایند باید توجه کنند که حتی الامکان از مواد قندی ساده در موعد سحر استفاده نکنند، زیرا باعث بروز ضعف و بی حالی زودرس در بین روز خواهد شد.

مصرف فراوان آب نیز در هنگام سحر توصیه نمی شود ، زیرا در تنظیم مایعات بدن و رفع تشنگی روزانه تاثیری نخواهد داشت.

از آن جا که رفتن به مهمانی و دادن افطاری به صورت یک رسم پسندیده در این ماه رایج است و بالاخره به نوعی تمامی افراد از تنقلات شیرین و چرب استفاده می کنند، داشتن فعالیت بدنی منظم پس از افطار، به ویژه پیاده روی حداقل 30 دقیقه در روز و یک یا دو بار شنا در هفته، باعث خواهد شد کنترل وزن و دیگر شاخص های متابولیک بدن امکان پذیر گردد.

دسته ها :
1389/5/27 15:25

 

خدا بود و دیگر هیچ نبود، خلقت هنوز قباى هستى بر عالم نیارا سته بود، ظلمت بود، جهل بود، عدم بود، سرد و و حشتناک، و در دایره امکا ن، هنوز
تکیه گاهى وجود نداشت. خدا کلمه بود، کلمه اى که هنوز القاء نشده بود، خدا خالق بود، خالقى که هنوز خلاقیتش مخفى بود، خدا رحمان و رحیم بود
ولى هنوز ابر رحمتش نباریده بود، خدا زیبا بود، ولى هنوز زیبایى اش تجلى نکرده بود، خدا عاد ل بود ولى عدلش هنوز بروز ننموده بود، خدا قادر و
توانا بود ولى قدرتش هنوز قدم به حوزه عمل نگذاشته بود، در عدم چگونه کما ل و جلال و جمال خود را بنمایاند؟ در سکو ت چگونه کلمه زاییده شود؟
 درجمود چگونه خلاقیت و قدر ت تظاهر کند؟ عدم بود، ظلمت بود، سکو ت و جمود و و حشت بود.
اراده خدا تجلى کرد، کوه ها، دریاها، آسمانها و کهکشا نها را آفرید، چه انفجارها، چه طوفا نها! چه سیلاب ها! چه غوغاها که حرکت ا سا س خلقت شده بود و زندگى باشور و هیجا ن زائدالوصفش به هر سو مى تاخت. درخت ها، حیوا نها و پرنده ها به حرکت درآمدند. جلا ل، بر عالم وجود خیمه زد و جما ل،صور ت زیبایش را نمایا ن ساخت، و کمال، اداره این نظام عجیب را به عهده گرفت. حیوانا ت به جنب و جوش و پرندگان به آواز درآمدند، و وجود نغمه شاد ى آغاز کرد و فرشتگان سرود پر ستش سر دادند.
 آ نگاه، خداا نسا ن را از(حَمَاءِمَسْنُو ن ) آفرید و او را بر صور ت خویش ساخت، و روح خود را در او دمید و این خلقت عجیب را در میان غوغا ى وجود رها ساخت.
انسا ن، غریب و ناآشنا، از این همه رنگ ها، شکل ها، حرکت ها و غوغاها و حشت کرد، و از هر گوشه به گوشه ا ى دیگر مى گریخت، و پناهگاهى مى جست.
که در آ ن با یکى از مخلوقا ت هم رنگ شود و در سایه جمع ا ستقرار بیابد و از تر س تنهایى و شرم بیگا نگى و غیرعادى بودن به درآید.
به سراغ فرشتگا ن رفت و تقاضاى دوستى و مصاحبت کرد، همه با سردى از او گذشتند و او را تنها گذاشتند و در جوا ب الحاح پرشورش سکوت کردند.
این انسان وحشت زده و دل شکسته با خود نومیدانه مى گفت: مرا ببین، یک لجن خاکى میخواهد ا نیس فرشتگا ن آسمان شود! و آ نگاه با عتا ب به خود می گفت: ا ى لجن چطور مى خواهى ا ستحقاق هم نشینى فرشتگا ن را داشته باشى؟ و سرشکسته و خجل، گریخته در گوشه ا ى پنها ن شد، تا کم کم توانست براعصا ب خود مسلط شود و از زاویه خجلت، بیرو ن آید و برا ى یافتن دوست به مخلوقى دیگر مراجعه کند.
پرنده اى یافت در پرواز، که بال ها ى بلندش را باز مى کرد و به آرامى در آسمانها سیر مى نمود، خوشش آمد و از این که این پرنده توانسته خود را از قیدزمین خاکى آزاد کند شیفته شد، اظهار محبت کرد و تقا ضا ى دو ستى نمود و گفت: آیا ا ستحقاق دارم که هم پروازتو باشم؟ اما پرنده جوابى نداد و به آرامى از او گذشت و او را در تردید و ناراحتى گذاشت و او افسرده و سرافکنده با خود گفت: مرا ببین که از لجن خاکى ساخته شده ام ولى مى خواهم از قید این زمین خاکى آزاد گردم! چه آرزوى خامى! چه انتظار بیجایى! به حیوانا ت نزدیک شد، هر یک بلاجوا ب از اوگذشتندواعتنایى نکردند، خود را به ابرعرضه کرد و خوش داشت همراه تکه ها ى ابر برفراز آسمانها پرواز کند، اما ابر نیز جوابى نداد و به آرامى گذشت، به دریا نزدیک شد و طلب دو ستى کرد، اما دریا با سکو ت خود طلب او را بلاجوا ب گذاشت، او دست به دامن موج شد و گفت: آیا استحقاق دارم که همراه تو بر سینه دریا بلغزم. از شادى بجوشم و از غضب بخروشم، و بر چهره تخته سنگ هاى مغرور سیلى بزنم و بعد تا به ابدیت خدا پیش بروم و در بی نهایت مو گردم؟... اما موج بى اعتنااز او گذشت و جوابى نداد،ا نسا ن دل شکسته و ناراحت، روى از دریا گردانید و به سوى کوه رفت و از جبروت عظمتش شیفته شد و تقا ضاى دوستى کرد. کوه، جبرو ت کبریایى خود را نشکست و غرور و جلالش اجازه نداد که به او نگاهى کند،ا نسا ن دل شکسته و ناامید سر به آسمان بلند کرد، از وسعت
بى پایانش خوشحا ل شد و با الحاح طلب دوستى کرد... اما سکو ت اسرارآمیزآسما ن به او فهما ند که تو لجن خاکى ا ستحقاق همنشینى مرا ندارى. به
ستارگا ن رجوع کرد، ولى هر یک بى اعتنا گذشتند و جوابى ندادند. انسان به صحراها ى دور رفت و خواست در کویرى تنها زندگى کند و تنهایى خود را
با تنهایى کویر هماهنگ نماید و از تنهایى مطلق به درآید، ولى کویر نیز با سکو ت سرد و سوزان خودا نسان آشفته و مضطرب را سرگردان باقى گذاشت.
انسان، خسته، روح مرده، پژمرده، د لشکسته، وحشت زده و مأیوس، تنها، سر به گریبا ن تفکر فرو برد، و احساس کرد که ا ستحقاق دو ستى با هیچ مخلوقى را ندارد، او از لجن است، لجن متعفن، از پست ترین مواد و هیچ کس او را به دو ستى  نمى پذیرد... آنگاه صبرش به پایا ن ر سید، ضجه کرد، اشک
فرو ریخت، و از ته دل فریاد برآورد: کیست که این لجن متعفن را بپذیرد؟ من استحقاق دوستى کسى را ندارم، من پستم، من ناچیزم، من بدبختم، من گناهکارم، من رو سیاهم، من از همه جا رانده شده ام، من پناهگاهى ندارم، کیست که دست مرا بگیرد، کیست که ناله ها ى مرا جوا ب بگوید؟ کیست که
 بدبختى مرا ملاحظه کند؟ کیست که مرا از تنهایى به درآورد؟ کیست که به ا ستغاثه من لبیک بگوید؟
ناگها ن طوفا نى به پا شد، زمین به لرزه درآمد، آسما ن غریدن گرفت، برق همچون تازیا نه هاى آتشین، برگرده آسمان کوفته مى شد، گویى که انفجار ى در قلب عالم به وقوع پیو سته است، صدایى در زمین و آسمان طنین انداز شد، که از     هرگوشه و از دل هر ذره و از زبا ن هر موجود بلند گردید:
اى انسا ن، تو محبوب منى، دنیا را به خا طرتوخلق کرده ام، وتو را برصورت خود آفریده ام، و از روح خود در تو دمیده ام، و اگر کسى به ندای تو لبیک
نمى گوید، به خا طرآنست که هم طرازتو نیست و جرأت برابرى و هم نشینى با تو را ندارد، حتى جبرئیل، بزرگترین فرشتگان، قادر نیست که هم طراز تو شود، زیرا بالش میسوزد و از طیران به معراج بازمى ماند.
ا ى انسا ن، تنها تویى که زیبایى را درک مى کنى، جمال و جلال و کمال تو را جذب مى کند. تنها تویى که خداى را با عشق - نه با جبر - پر ستش مى کنى،
تنها تویى که در تنهایى نماینده خدا شده اى، ا ى انسا ن تنها تویى که قدرت و خلاقیت خدا را درک مى کنى، تنها تویى که غرور مى ورزى و عصیان
مى کنى، و لجوجانه مى جنگى، و شکسته میشوى و رام مى گردى، و جلال و جبروت خدا را با بلندى طبع و صاحب نظر ى خود درک مى کنى، تنها تویى
که فاصله بین لجن و خدا را قادرى بپیمایى و ثابت کنى که افضل مخلوقاتى! تنها تویى که با کمک بال هاى روح به معرا ج مى رو ى، تنها تویى که زیبایى
غرو ب تو را مست مى کند و از شوق مى سوزى و اشک مى ریزى.
ا ى ا نسا ن، خلقت در تو به کمال ر سید، و کلمه در تو تجسّد یافت، و زیبایى با دیدگان زیبابین تو ظهور کرد، و عشق با وجود تو مفهوم و معنى یافت، و خدایى خود را در صورت تو تجلى کرد.
 اى انسا ن، تو مرا دوست میدارى و من نیز تو را دو ست مى دارم، تو از منى، و به سمت من بازمى گردى.
دست نوشته ای از شهید دکتر مصطفی چمران

 

دسته ها :
1389/5/27 15:23

خدایا!
مرا به ابتذال ارامش و خوشبختی مکشان. اضطرابهای بزرگ غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن . لذتها را به بندگان حقیرت ببخش و درد های عظیم را به جانم ریز.

خدایا!
اگر باطل را نمی توان ساقط کرد می توان رسوا ساخت اگر حق را نمی توان استقرار بخشید می توان اثبات کرد طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت.

خدایا!
به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم برای اینکه هرکس آنچنان می میرد که زندگی کرده است.

خدایا!
اتش مقدس شک را چنان در من بیفروز تا همه یقین هایی را که بر من نقش کرده اندبسوزد و انگاه از پس توده این خاکستر لبخند مهراوه بر لب های صبح یقینی شسته از هر غبار طلوع کند.

خدایا!
به هرکی دوست میداری بیاموز که عشق اززندگی کردن بهتر است و به هرکس که بیشتر دوست میداریش بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است !

خدایا!
خدایا تو را سپاس می گویم که در مسیری که در راه تو بر می دارم آنها که باید مرا یاری کنند سد راهم می شوند، آنها که باید بنوازند سیلی می زنند، آنها که باید در مقابل دشمن پشتیبانمان باشند پیش از دشمن حمله میکنند و ..... تا در هر لحظه از حرکتم به سوی تو از هر تکیه گاهی جز تو بی بهره باشم.

خدایا !

خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی مراقبت بفرما

دسته ها :
1389/5/27 15:19
جالب است بدانید که اکثر خطوطی که به عنوان امضا از دوران نوجوانی انتخاب می شود اولین بار به صورت کاملا تصادفی رسم می گردد. رقابت دانش آموزان مدارس بر سر امضا بسیار جالب است. شاید این موضوع را در دوران تحصیل خودتان تجربه کرده باشید. تعدادی دانش آموز که در گوشه ای از مدرسه یا کلاس ایستاده اند و بر روی یک تکه کاغذ خطوطی را به عنوان امضاء رسم می کنند و آن را به رخ یکدیگر می کشند. معمولا یکی از ملاک های امتیاز در این مرحله سنی دانش آموزان نوجوان در مورد امضا سخت بودن آن است یعنی از نظر آنان امضایی که جعل یا کپی برداری از روی آن برای دیگران مشکل تر باشد امضاء بهتری است. جالب است بدانید که اکثر خطوطی که به عنوان امضا از دوران نوجوانی انتخاب می شود اولین بار به صورت کاملا تصادفی رسم می گردد و همین روانشناسان را به این نتیجه رسانده که احتمال دارد مطالعه بر روی این خطوط، گوشه ای از شخصیت افراد را آشکار کند. نتایج تحقیقات آنها نیز جالب است: کسانی که به طرف عقربه های ساعت امضاء می‌کنند انسان‌های منطقی هستند. کسانی که بر عکس عقربه‌های ساعت امضاء می کنند دیر منطق را قبول می‌کنند و بیشتر غیر منطقی هستند. کسانی که از خطوط عمودی استفاده می کنند لجاجت و پافشاری در امور دارند. کسانی که از خطوط افقی استفاده می کنند انسان‌های منظم هستند. کسانی که با فشار امضاء می‌کنند در کودکی سختی کشیده‌اند. کسانی که پیچیده امضاء می‌کنند شکاک هستند. کسانی که در امضای خود اسم و فامیل می‌نویسند خودشان را در فامیل برتر می دانند. کسانی که در امضای خود فامیل می‌نویسند دارای منزلت هستند. کسانی که اسم شان را می‌نویسند و روی اسم شان خط می‌زنند شخصیت خود را نشناخته‌اند. کسانی که به حالت دایره و بیضی امضاء می‌کنند ، کسانی هستند که می خواهند به قله برسند. شما جزو کدام دسته هستید؟؟؟؟؟؟
دسته ها :
1389/5/27 15:16
X